Azərbaycan-Traxtor
به زبان سرخم خنديدي - انقلابه سبزت را به نظاره نشستم - در مرگ درياچه ام سکوت مکن - تا به وداع خليجت نخندم

اسرار كشتي نوح

1- از قایق جا نمانید

2- به خاطر بسپارید که همه ما در یک قایقیم (سرنوشت مشترک)

3- از قبل برنامه ریزی کنید. موقعی که نوح کشتی می ساخت از باران خبری نبود

4- خود را سالم و سرحال نگه دارید. امکان دارد در سن 60 سالگی کسی از شما بخواهد که دست به کار بزرگی بزنید

5- به حرف نقادان و عیب جویان گوش ندهید، به کاری که باید انجام دهید بچسبید

6- آینده تان را در جایی بلند مرتفع بنا کنید

7- برای رعایت مسائل ایمنی دوتایی سفر کنید

8- سرعت هیچ مزیتی ندارد، حلزون و یوزپلنگ هر دو در کشتی بودند

9- موقعی که دچار فشار روحی هستید، چندی روی آب غوطه خورید.

10- به خاطر بسپارید کشتی نوح را یک غیر حرفه ای ساخت و کشتی تایتانیک را حرفه ای ها ساختند !

11- هراسی از توفان به دل راه ندهید.

12- موقعی که با خدایید، همیشه رنگین کمانی در انتظارتان است

  • نوشته : AYHAN
  • تاريخ: سه شنبه 2 فروردين 1390برچسب:كشتي نوح,عبرت,نصيحت,داستان آموزنده,رنگين كمان,,
  • نصيحت لقمان به فرزندش

    * پسرم! گروهی ، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محليشان کنی از گزندشان بی امانی.
    پس در احترام ،اندازه نگهدار*

    * پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن- ضمنا
    چرچیل هیچگونه نسبتی با طایفه ما ندارد. بچه هایش ادعای ارث نکنند

    * پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن*

    * پسرم! دوستانت را با یک لیوان آب خوردن امتحان کن! آب را به دستشان بده تا
    بنوشند! بعد بگو تا دروغ بگویند! اگر عین آب خوردن دروغ گفتند از آنان بپرهیز*

    * هان ای پسر! در پیاده رو که راه می روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت رد شوند*

    * پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن*

    * پسرم! خود را وابسته به هیچ دسته ای مدان. چه، پس فردا تقش درمی آید که آنی که تو می خواستی نیست و حالا خر بیار و معرکه بارکن*

    * پسرم! اگر به ناچار به جریانی متمایل شدی، جایی برای نفس کشیدن خود و رقیبت
    بگذار. نه او را چنان به زمین بکوب و نه خود را چنان بالاببر. دیرزمانی نیست که
    جایتان عوض شود*

    * پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن*

    * هان ای پسر! اهل هنر را احترام کن. اما مواضع سیاسی ات را با کسی مسنج و کسی
    را به خاطر مواضعش مرنجان*

    * پسرم! هیچ گاه دنبال به کرسی نشاندن حرفت مباش و همه جا سر هر صحبتی را
    بازمکن. بگذار تو را نادان بدانند*

    * پسرم! اگر برای دختر یا پسری پیش تو برای تحقیق آمدند و تو چیزی می دانستی رک
    و راست بگو. هر آنچه که می دانی. به فکر بدبختی دختر و پسر مردم باش*

    * پسر! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک
    رسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند*

    * پسرم! پیش از استخدام در اداره های دولتی ، “پاور پوینت” را فرابگیر*

    * پسرم! در اداره ای استخدام شدی هرچه دستمال از جیب هایت دوربریز. آب بینی ات
    را پیراهن تمیزکنی بهتر است تا کسی دستمال در دستت ببیند *

    * پسرم! قطار اندیمشک - تهران زمستانش گرم و جانسوز است و تابستانش سرد و
    استخوان سوز. لباس مناسب با خودت ببر*

    * پسرم! اساتید را محترم بشمار! اگر توانستی دستشان را ببوس اگر نه ،خود دانی*

    * پسرم! در ضمن ، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن. “استاد” باید خودش
    بیاید، زورکی که نیست*

    * پسرم! اگر آلبوم های موسیقی دل آواز و هرمس و آوای شیدا گرانتر از چهار
    هزارتومان شد ، دیگر نخر. با این حال نصیحت قبل از قبلی را آویزه گوش کن*

    * پسرم! اقل کم! ماهی یک بار آژانس شیشه ای را ببین*

    * پسرم! اگر توانستی استخدام شوی، در اداره با دو کس رفیق شو آنچنان که دانی*
    آبدارچی و یکی از بچه های حراست. هرکدام باشد توفیری نمی کند.*

    * پسرم! بلوتوث تلفن همراهت را خاموش نگهدار، مگر در مواقع ضروری*

    * فرزندم! هیچ کس تنها نیست*

    * پسرم! راه تو را می خواند. اما تو باور مکن*

    *پسرم! آنتی ویروس “بیت دیفندر” اوریجینال نصب کن. پول “رجیستر” به میزان ده
    سال را کنار گذاشته ام. با احتساب تورم جهانی و تحریم و فیلتر و نوسان بازار.
    مادرت جای آن را می داند*

    * هان ای پسر! اگر کسی گفت اسفندیار ار می شناسی خودت را به نفهمی بزن*

    * پسرم! هر روز از همکارانت در اداره عمیقا خداحافظی کن. کسی نمی داند آیا فردا
    در همان اداره باشی یا نه. اداره در همان شهر باشد یا نه. شهر در … ولش کن پسرم*

    * پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از مادرت*

    * پسرم! می دانم الان داری حسرت دیدار مرا می خوری. یالله بلند شو دست مادرت را
    ببوس بعد بیا بقیه وصیت را بخوان*

    * پسرم! پیامک های عیدنوروزت را همین الان بفرست*

    * هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو.
    اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت*

    * پسرم! گوجه را از نارمک بخر، شنیده ام ارزان است*

    * پسرم! هیچ گاه از دانشگاه های هاروارد ، ماساچوست و بوستون مدرک نگیر. برایت
    حرف در میارن. مگه آزاد رودهن چشه؟*

    * پسرم! نامزد انتخابات شدی ، اول یا داماد لُرها شو یا تُرک ها که تو را در
    انتخابات تنها نگذارند*

    * هان ای پسر! خسته شدی؟ … از ساعت چند داری وصیت می خونی؟ … کی خسته است؟ …
    خودت نقطه چین ها رو پرکن*

    * پسرم! شماره حساب هدفمندی یارانه ها ، رمزگذاری شده در صندوقچه مرحوم آقابزرگ
    توی اتاق پشتی است*

    * پسرم! شهر ما خانه ما! … نه نه نه! نمی خواد عزیزم. شهرشون خونه خودشون. اول
    اتاقت رو از این ریخت در بیار*

    * پسرم! در فیس بوک عضو شو و این وصیت نامه را برای دوستانی که برمی گزینی یا تو
    را برمی گزینند “شیر” کن*

  • نوشته : AYHAN
  • تاريخ: پنج شنبه 26 اسفند 1389برچسب:لقمان,نصيحت,فيس بوك,يارانه,,
  • نصيحت اوس به دخترش شبنم

    اوس اصغر به دخترش شبنم، گفت، بنشین که صحبتی دارم،
    شاکی ام ، دلخورم ، پکر شده ام،
    چون که امروز با خبر شده ام،
    که تو در کوچه ای همین اطراف،
    با جوانی جُلنبر و الاف،
    سخت سرگرم گفت و گو بودی ،
    چه شنیدی از او ؟ چه فرمودی؟
    رفته بالا فشارم ای گاگول،
    سکته کرده ام مطابق معمول،
    ای پدر سوخته ، بدم الان ،
    پدرت را درآورد مامان،
    میروی "داف" میشوی حالا؟
    فکر کردی که من هویجم ، ها؟
    بزنم توی پوز تو همچین،
    که بیاید فکت به کُل پایین؟
    دخترم جامعه خطرناک است،
    بچه ای تو ، مخت هنوز آک است،
    آن پدر سوخته چه می نالید؟
    بر سرت داشت شیره می مالید؟
    بست لابد برای تو خالی،
    وای از این عشقهای پوشالی!
    شبنم آنگاه بعد از این صحبت ،
    گفت بابا خیالتان راحت ،
    من فقط فحش بار او کردم ،
    ناسزاها نثار او کردم،
    پیش اهل محل به او گفتم :
    به تو هم می شود که گفت آدم؟
    بچه در راهه ، پس کجاهایی؟
    خواستگاری چرا نمی آیی؟
    تا که اوس اصغر این سخن بشنید،
    کُل فکش به سمت چپ پیچید،
    کله اش روی شانه اش ول شد،
    سکته اش مثل این که کامل شد!

  • نوشته : AYHAN
  • تاريخ: پنج شنبه 26 اسفند 1389برچسب:نصيحت,شبنم,اوس,شعر,داف,فوش,

  • traxtoor

    AYHAN

    traxtoor

    http://traxtoor.loxblog.ir

    Azərbaycan-Traxtor

    اسرار كشتي نوح

    Azərbaycan-Traxtor

    خوشبختي داشتن دوست داشتني ها نيست. خوشبختي دوست داشتن داشتني ها است. وبلاگ رسمي تراكتور سازي تبريز

    Azərbaycan-Traxtor

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

    وبلاگicon